با توجه به نقل گسترده اين حديث در منابع اهل سنت، به ذكر آن از همان منابع بسنده می كنيم.
در صحيح مسلم آمده است پيامبر فرمود: اى مردم همانا من بشرى هستم كه نزديك است پيك الهى مرا رسد و دعوت حق را اجابت كنم، پس در ميان شما دو چيز گرانبها می گذارم: «اول آنها كتاب خدا و ديگرى اهل بيتم».
در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در ميان شما دو جانشين قرار می دهم كه يكى عظيمتر از ديگرى است: كتاب خدا، ريسمان كشيده شده ما بين آسمان و زمين و عترت خود يعنى اهل بيتم. اين دو از يكديگر جدايىناپذيرند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند».
در صحيح ترمذى از پيامبر نقل شده است: «اى مردم در ميان شما چيزى می گذارم كه اگر به آن تمسك كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد و آن عبارت است از: كتاب خدا و عترتم».
از اين سخن پيامبر چنين نتيجه می گيريم:
1- گران بها بودن اهل بيت
ابن حجر مكى می نويسد: «رسول خدا قرآن و عترت را ثَقَلين ناميد».
ثَقَل هر چيز گران بها و پر ارج را گويند و كتاب و عترت اين گونهاند زيرا هر يك از آن دو گنجينه علوم لدنى و اسرار و حكمتهاى الهىاند.
از اين رو پيامبر به آن دو فراخوانده و سفارش نموده است.[2]
2- عصمت و حجيت اهل بيت
قرار دادن قرآن و اهل بيت در كنار يكديگر و تأكيد بر لزوم پيروى و انفكاكناپذيرى آن دو آشكارا بر عصمت اهل بيت دلالت دارد؛ چرا كه قرآن كتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگى انفكاك و جدايى از قرآن می باشد و هماهنگى و انطباق كامل با كتاب معصوم الهى مساوى با عصمت است.
استاد توفيق ابو اعلم نويسنده و دانشمند مصرى می نويسد: «پيامبر صلى الله عليه و آله اهل بيت خود را به كتاب عزيز خداوند مقرون ساخته است. كتابى كه هرگز در او باطل نفوذ نخواهد كرد و هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد.
واضح است كه صدور هر نوع مخالفت با احكام دين افتراق و جدايى از قرآن محسوب می گردد، در حالى كه پيامبر خبر از عدم جدايى اين دو داده است. از همينرو حديث دلالتى آشكار بر عصمت اهل بيت دارد و پيامبر كه اين حديث را در مواقف بسيارى ذكر كرده در پى اين هدف است كه امت خود را صيانت كرده و آنان را سفارش به استقامت بر تمسك به اين دو نموده تا در امور مختلف اعم از اعتقادات و فروع به ضلالت و گمراهى گرفتار نشوند»[3].
آيةاللَّه مكارم شيرازى نيز بر آن است كه: «اهل بيت معصومند زيرا جدايىناپذير بودن آنها از قرآن از يك سو و لزوم پيروى بىقيد و شرط از آنان از سوى ديگر، دليل روشنى بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است. چرا كه اگر آنها گناه يا خطايى داشتند از قرآن جدا می شدند و پيروى از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهى بيمه نمی كرد و اينكه می فرمايد با پيروى از آنان در برابر گمراهىها مصونيت داريد دليل روشنى بر عصمت آنهاست»[4].
3- پايندگى تا قيامت
جدايىناپذيرى تا حوض كوثر نشانگر اين است كه پيامبر در صدد تعيين يك استراتژى جاودانه و دائمى براى امت بوده و نشانگر آن است كه همواره هاديان و پيشوايانى از اهل بيت در ميان وجود دارند.
ابن حجر آورده است: «اين حديث نشانگر وجود كسانى از اهل بيت همراه قرآن است كه همچون قرآن شايستگى تمسك و پيروى تا قيامت را دارا باشند»[5].
آيةاللَّه مكارم شيرازى نيز می نويسد:
«اين به خوبى نشان می دهد كه در تمام طول تاريخ اسلام فردى از اهلبيت وجود دارد و همان گونه كه قرآن هميشه چراغ هدايت است آنها نيز هميشه چراغ هدايتند. پس بايد كاوش كنيم و در هر عصر و زمان آنها را پيدا كنيم»[6].
4- لزوم پيروى از هر دو
اينكه پيامبر فرمود تا به آن دو چنگ زنيد گمراه نخواهيد شد و برخى از ديگر تعابير آن حضرت لزوم پيروى از هر دو را نمايان ساخته و هر حركت و شعارى كه به گسست آن دو انجامد را انحرافى و ضلالت بار معرفى می كند.
علامه مناوى می گويد: «در اين حديث اشاره بلكه تصريح به اين است كه قرآن و عترت دو قلويى را می مانند كه رسول خدا آن دو را پس از خود معرفى فرموده و از امت خواسته است كه به خوبى با آن دو برخورد نموده و آنها را بر خود مقدم دارند و در دين خود به آنها چنگ زنند»[7].
نكات ديگرى نيز از حديث ثقلين قابل استفاده است كه به جهت اختصار از ذكر آنها خوددارى می شود[8]. آنچه اهميت ويژه دارد اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى هميشه امت را به پيروى از قرآن و عترت دانستهاند. نيز پيامبر اهل بيت را همچون كتاب الهى، معصوم و مصون از هر كژى و ناراستى دانسته و بر آن شدهاند كه هميشه هاديانى از اهل بيت عليهم السلام در كنار قرآن براى راهنمايى امت وجود دارند.
5- كيستى اهل بيت
پيامبر در مواقع مختلف اهل بيت و امامان ايشان را معرفى كردهاند عمرخطاب از پيامبر پرسيد: آيا بايد به همه اهل بيت تمسك كنيم؟
پيامبر فرمود: «خير، بلكه به اوصياى اهل بيتم، اول آنها برادر و وزير و وارث و خليفهام در ميان امت و آن كسى كه ولى هر مؤمنى است (امام على عليه السلام)، پس از او فرزندم حسن و بعد از او فرزندم حسين است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسين يكى پس از ديگرى»[9].
بنابراين حديث فوق به خوبى ولايت و لزوم تبعيت از اهل بيت عليهم السلام و در رأس آنان اميرمؤمنان عليه السلام را اثبات و آنان را براى هميشه بزرگترين مرجع دينى در كنار قرآن و همسنگ و همسوى و همراه آن معرفى می كند.
...................................
[1]. در كتاب براهين اصول المعارف الالهيه و العقائد الحقه للاماميه، نگاشته ابوطالب تجليل، ص 334- 339، 65 سند از منابع اهل سنت در رابطه با اين حديث ذكر گرديده است.
[2] . ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص 90.
[3] . آيةاللَّه مكارم شيرازى، فاطمةالزهرا، ص 75.
[4] . آيةاللَّه مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 9، ص 75 و 76.
[5] . الصواعق المحرقة، ص 149.
[6] . آيةاللَّه مكارم شيرازى، همان.
[7] . فيض الغدير، ج 2، ص 174.
[8] . بنگريد: على اصغر رضوانى، شيعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 2، ص 95- 118.
[9] . فرائد السمطين، ج 1، ص 317. نيز بنگريد: پرسش